روز عشق ایرانی
تعداد بازديد : 794

شبا كه ما بيداريم ، آقا پليسه ميخوابه
محکومم به حبس ابد درون خودم
شعرهایم را برای تو می نویسم
برای تو که نیستی
دنیارا سیاه می بینم
آنقدر سیاه که خودم را درون آیینه نمی بینم
من زنده هستم تا زندگی من را بکند
خسته ام آنقدر خسته که خسته از من خسته می شود
آغوشم هنوز بوی عطر تو را می دهد
تو دیگر نمی آیی و من می ترسم حمام بروم که مبادا
عطر تو از آغوشم بپرد
محکومم به تنهایی
به خودم
به خودزنی درون خاطره ها
شکستم
ولی تیکه هام رو زمینه
درست وقتی رفت
گریه کردم
نذاشتم
نخواستم که اشکای من رو ببینه
نخواستم بمونه
نگاش سمت من نیست
نه!خواستم بمونه
نخواست که بمونه
نخواستم بفهمه
نه!خواستم بفهمه
نخواست که بفهمه
ش ک س ت م
م
م....
انتظار برای من یعنی کما یعنی برو یا که بیا ؟!
اما نمی دونم کجا !
باشه میرم فقط بهم بگو چرا ؟!
یه بادکنک توو آسمون انتظار برای من تلخه بدون
خواهشا نگاه بکن به آسمون حتی اگه یه روز برم
توو کهکشون
خواهشا شعرامو دسته کم بخون
انتظار خیلی بده سخته بخوام حرف نزنم
فکرشو بکن یه روز برف بیادو به سمت تو برف نزنم
انتظار تلخه برام ! مثل یه سرباز شدم
که باید !
موهامو از ته بزنم
نمی تونم تورو از وجود و ریشه م بکنم
انتظار برای من یعنی کما یعنی یه امپول هوا یعنی دلم می خواد برم پیش خدا تو هم ازم نپرس چرا من دارم می رم خدا...
هوا که سرد میشه
باس هم دیگرو بغل کنیم
بریم زیر پتو
وگرنه هوا بیکار نیست
که سرد بشه،هوم ؟
شب جمعه یا شب شنبه
چه فرقی میکنه !!
شبی که تو در آغوشم باشی
فردای آن
روز را تعطیل میکنم .
«یکی» گفت : برنامت واسه شب یلدا چیه؟
«اون یکی» گفت :با فامیل دور هم جمع میشیم،
ببینیم میتونیم واسه بحران سوریه راه حل پیدا کنیم
در آستانه شب یلدا؛
انار و هندوانه و آجیل و پفک و فال؛
ذکر عوام شده : فال میگیرم فالِ پشه / میخواد بشه،میخواد نشه.
پس جرا ذکر ما نشود؟
با نیت "معشوقه" فال حافظ گرفتم و این اومد:
هر کسی پنج روز نوبت اوست
حساب کردم سالی شد هفتاد و سه نفر.
ای وای... ای وای...
گناه نه ...
چاره ای نبود ؛
طعم سیب می داد لبهایت
طاق زدم بهشت را ، با آغوشت ...
گنجیشکه در حالی که از سرما و گشنگی میلرزید رفت سراغ مورچهها و گفت مورچهها از اون گندمهایی که تابستون ذخیره کردین به من هم میدین؟ مورچهها گفتن وقتی جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟ گنجیشکه گفت خفه شین بابا… مثلا خواستیم متمدن باشیم! یک دقیقه بعد با شکمی پر از مورچه دوباره زد زیر آواز!
تمام نت ها عاجز خواهند ماند
و موسیقی بی کلام !
آنگاه که در بغض فروخورده ات
سکوت می رقصد …
هی بانو
نوشته های من عرضه نداشتند تو را عاشق کنند
این بار تو بنویس من برایت عاشقی کنم.
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ و ساز و موسیقی می چکد برای تو....
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را....
. دلم لک زده بود....برای بودن و حرف های خودمانی...
چه خوب که، هستید و سالمید ....
اتفاقات خوبی در راه است ...
نیما علامه-محمدرضا رامزی-پویا سالکی-علیرضا جعفری(بعد از اجرای کنسرت بزرگ جشن شعبانیه) جای همه دوستان عزیز خالی
ایران باستان و فرهنگ ایرانی، سراسر جشن و سرور و شادمانی بوده است، نیاکان ما به بهانه های گوناگونی به پایکوبی و رقص و آواز می پرداختند و روزهای بسیاری را در طولِ سال، به منظور جشن گرفتن و دور هم جمع شدن، برگزیده بودند.
از آن همه زیبایی و شادمانی برای ما فقط چند روز انگشت شمار باقی مانده که از آن ها می توان به نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، جشن چهارشنبه سوری و شب یلدا اشاره نمود. سایر روزهای شادمانی ما شوربختانه به دست فراموشی سپرده شده و یا به دلیل تهاجم فرهنگی بسیار، از حمله اعراب گرفته تا مغولان و تُرکان خونخوار، از میان رفته است.
حال پاسداشت و نگاهداری از این آیین بر جای مانده از نیاکان مان، یک وظیفه ملی است که تمامی ایرانیان در برابر این مهم مسئول می باشند. ما وظیفه داریم که این فرهنگ زیبا و دوست داشتنی را به نسل های پس از خود منتقل نموده و ریشه های فرهنگی خود را حفظ نماییم.
- شب یلدا، یک بهانه برای عشق ورزیدن:
شب یلدا یعنی بلند ترین شب سال، برابر با شب پایان سی ام آذر و شب اول زمستان، نزدیک است. این شب در تاریخ مسیحی با شب ۲۱ دسامبر، برابر می شود.
یلدا یکی از زیباترین جشن های ملی و شادی بخش ایرانی است، جشنی که آوازه اش به گوش جهانیان رسیده و هزاران سال پیش، از ایران ما، به روم باستان و اروپا نیز صادر شده است و گوشه هایی از این آیین زیبا، در مراسم کریسمس و جشن زادروز مسیح قابل لمس و مشاهده است. یلدا سبب گرمی خانواده و بهبود روابط میان دوستان و آشنایان و یادی از گذشته ها و خاطرات زیبا می گردد.
یلدا مایه نشاط و سبب خرسندی تمامی ایران می شود چرا که همگان دور هم جمع شده و شب را با مسرت و دلخوشی به صبح می رسانند. یلدا به غم ها و تلخی ها پایانی شیرین داده و به اعضای یک خانواده، یک فرصت دوباره برای بهتر کنار هم بودن و درک کردن یکدیگر را می دهد.
یلدا، جشن عشق و مهرورزی است، در شب یلدا از بزرگان و مشاهیر ایران زمین یاد می گردد، ، همه می خواهند از بابک و کوروش و آرش بشنوند. بزرگ فامیل، قصه هایی از شاهنامه می گوید و سری هم به حضرت حافظ و غزلیات دلنشین شان می زنند.
یلدا شب تمدید پیمان های دوستی و انسان دوستی است، یلدا که می آید، همه عاشق یکدیگر می شوند، گویی که رازی نهان در پس این آیین و فرهنگ هفت هزار ساله، چون سحری دل فریب وجود دارد که در آن شب همه لبخند می زنند و می رقصند و فارغ از غم های دنیا، تلاش می کنند تا مراسم به زیبایی هر چه تمام تر به پایان برسد.
راستی شب یلدا که از راه می رسد، فکری نیز به حال کودکان کار کنیم، بیایید آن ها را نیز در جشن یلدای خود شریک کنیم، مگر چه می شود که آن ها نیز یک شب خوشحال و خندان باشند؟ کودکان بی سرپناه و درمانده را، دریابیم و در آغوش شان بکشیم و به آنان محبت کنیم، نه فقط در شب یلدا بلکه در تمامی روزها و ماه های سال، یلدا یک بهانه برای ایجاد روابط دوستانه و انسانی با دیگران است.
یلدا می آید و هنوز خیلی ها، هر لحظه از زندگی شان با سختی و تلخی می گذرد و مدام چشم های شان گریان است، بیایید برای یک شب هم که شده، همه در کنار یکدیگر، تلاش کنیم تا دیگران را شاد کنیم، هر کس که گمان می کنیم غمی دارد را، به شادی و نشاط دعوت کنید و دست نیازمندان را بگیریم. بیایید طوری یلدا را بگذارنیم که وقتی رفت، تا آمدن سال دیگرش، خاطرات خوشی که برای دیگران و به خصوص تهی دستان ساخته ایم را، هر لحظه همراه داشته باشیم.
تو ماشین داشتم،یک از این آهنگای رپی که در و دافشون رو
به رخت میکشن گوش میدادم که یدفه چشمم افتاد به یه تک مصرع
معروف ازآهنگ حمیرا پشت یه کامیون :
شاید امشب به طلوع صبح فردا نرسه
+عجیب یه حالی شدما
آن لطف وتغییر حالتی که بیهوده در عشق و سفر می جوییم، موسیقی به ما می دهد.مارسل پروست
موسیقی ،صدای خداست.ابن سینا
تنها دلیل من برای اثبات وجود خداوند، موسیقی بود ....!ونه گات