وقتی عشق سلطه گری می کند
تعداد بازديد : 235
وقتی عشق سلطه گری می کند ،
تو نا چیز ترین چیزِ ممکن ای هستی
که “من گفتن” هایت پشیزی بهایی ندارد.
وقتی عشق بر بلندای وجودت چیره می شود ،
کوتاهی ات آنچنان تماشایی است که
ساز از نُت می افتد و کبود می شود.
آنچنان با ردای پَر هایش به همه ات شلّاق می زند که
راست و دروغ ، چپ و راست ، خوب و بد ،
همه و همه برای ات گواهِ اشتیاق است.
این ، آن قدرتِ مطلق است.
این ، آن مادرِ پای گهواره است؛
لبریز از نبض می شوی.
خودِ کودک ات آنقدر تورّم می یابد که دل ،
بی وقفه و بی دلیل می ریزد.
عشق همه ات می شود.
همه ات عشق می شود.
تقویم ات به هم می ریزد و مدارِ منطق ات تنها
در او خلاصه می شود و جان می گیرد.
کشفِ رازِ تمامِ خط های سر انگشتان اش
مشق و تحقیقِ هر دَم ات می شود.
سبک بال و آسوده ، آرامش را حظ میکنی و
به هضمِ گذشتۀ بی رنگ ات روی می آوری.
اکنون ات جهان ات می شود و فردای با او ،
قبلۀ پلک زدن هایت می گردد.
خوشا به حالِ زائران عشق که مثالِ آرامیدنِ دو لب بر هم ،
رها و بی تاب اند؛
وقتی عشق سلطه گری میکند ،
انسان می خوابد و زمین سر سبز می شود.